امروز ۱۸ مارس، دومین سالمرگ اولین وبلاگ نویس زندانی در جهان بود... ( این افتخار هم به نام دیکتاتور ایرانیست!)... وبلاگ نویسی که تنها جرمش این بود که پرسید: آقای خامنهای من واجب ترام یا پسر سید حسن نصرلله ؟.... وبلاگ نویسی که نوشت: چه انتظاری از کسی میرفت که تمام احساسش به ایران یک هیچ بود!*..... امیدرضا آماده از یک خانواده ی محروم بود، وبلاگش را به خاطر دارم که پر از عکس کودکان کار بود... ۲ سال پیش وقتی که امیدرضا را به همین ساده گی در زندان کشتند باور نمیکردیم در طول ۲ سال آینده این همه امیدرضا از این سرزمین دژخیمان خواهند گرفت.... نداها.. سهراب ها... ژاله ها.... اگر امیدرضا امروز زنده بود حتما برای تک تک گٔلهای این سرزمین که در طول این ۲ سال جاودانه شدند مینوشت.... این روزها چهره ی "حسین رونقی" من رو به یاد امیدرضا میاندازه.... آرزو میکنم که ما منتظر نشویم تا تک تک امیدرضاهایی این آب و خاک را از ما بگیرن....
* امیدرضا میرصیافی مطلب بلندی نوشته بود در مورد خمینی و "هیچ" معروفاش که احساساش در لحظه ی ورود به ایران بعد از ۱۵ سال بود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر